خدا را شکر که لباسهایم برایم تنگ شده !

                    متن زیر واقعا خواندنی و متفکرانه است

زنی که عادت داشت هر روز صبح بابت چیزهایی که خداوند به او داده است از خدا شکر کند، یکی از روزها نوشت:

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم، این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است! خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است، این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند! خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم! خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم! خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم این یعنی توان سخت کار کردن را دارم!

خدا را شکررررررررررر
(بـــــــرای خوندن بقیه این متن زیبا به ادامه مطلب برید)

ادامه نوشته

دختری که بدلیل خوشگلی زیاد به سمت فساد رفت !

او یکم ژانویه سال ۱۹۱۹ در آمریکا متولد شد، دوران کودکی او با فقر همراه بود، در سن ۱۵ سالگی ازدواج کرد که تنها پس از چند ماه به دلیل رابطه با فردی جدید، از همسر خود طلاق گرفت، ولی ازدواج بعدی او نیز تنها چند سال به طول انجامد ...

«لندیس» در ۱۵ سالگی مدرسه را رها کرد و به خاطر زیبایی خدادادی که داشت در چند شوی تلویزیونی مشغول به کار شد و همزمان در یک کلوب شبانه به عنوان خواننده کار می‌کرد تا آنکه سرانجام در سال ۱۹۳۷ توسط «ویلیام ای ولمن»، کارگردان هالیوودی برای بازی در فیلم «یک ستاره متولد می‌شود»، بازی کرد، او در این فیلم در نقش «جانت گینور» دختر جوانی بازی می‌کند که با آرزوی بازیگری به هالیوود سفر می‌‌نماید.

همزمان با به شهرت رسیدن «لندیس» شایعاتی درباره فساد اخلافی او بر سر زبان‌ها افتاد
...

(( بــــرای خوند بقیه این داستان غمگین به ادامه مطلب برید ))

ادامه نوشته